Thursday, October 1, 2009

نهم مهر

اول- دیروز تا ساعت 10 شرکت بودم ... من نمیدونم این آقا، مدیر شدن که فقط بگن این سرورو فرمت کن ... تا آخر امروز این مشتری رو ببر روی یه سرور جدید ... و از این فرمایشات رو هوایی
آخه آدم ... انسان ... عاقل ... ساعت چهار و چهل و پنج دقیقه ی چهارشنبه آدم از این غلطا میکنه ... عینه تراکتور واسه 200 تومن ِ آخر ماه کار میکنیم ...
خلاصه که بشین ویندوز نصب کن .. آی آی اس نصب کن ... اس کیو ال نصب کن ... حالا بشین تا 200 گیگ اطلاعات منتقل بشه ... ساعت میشه 9 ... همه کارا رو میکنی ... سایت رو سرور داره بالا میاد ... اما از بیرون دیده نمیشه ... میریزیم به هم ... هر کاری میکنیم نمیشه ... زنگ میزنیم مدیر ن میگه اِ هنوز هستین ... خوب خسته این برین فردا بیاین ... شاکی میشم میگم این به خستگیه ما چه، اونی که این سایت رو نوشته باید بیاد بگه چه دردشه نه من ... میگه پس زنگ بزنید به خانم چ بهشون بگید فردا بیان ... میگم من فردا نمیام هام ... همکار ژ زنگ میزنه به خانم چ میگه اگه میخواین بیاین ما فردا نیستیم جمعه بیاین من میتونم بیام ... یعنی خنده آمد بسیار
دوم- واسه یه ساعت دیگه وقت اپیلاسیون گرفتم ... اولین بار بعد از جراحیه که دارم میرم ... تازه شدم آقای آبجی :دی ... هر چی زمان رفتن نزدیک میشه بیشتر داره دردم میاد ...
سوم- ساعت 2 بعدازظهرِ ... الان از اپیلاسیون برگشتم، تمام تنم داره از ضعف بندری میرقصه ...زهرا کار جدید و بهتر پیدا کرده و از شنبه میره سر این کار ... دوست جون حسابی که نه اما سرماخورده و منو ممنوع کرده که برم پیشش میگه تو ضعیفی زودی میگیری میفتی رو دستمون ... حالا داشت میرفت با جای قبلی تسویه حساب کنه ...
چهارم- الان که میومدم چک کردم دیدم حقوقمو واریز کردن ... اما هر چی حساب میکنم میبینم کم ریختن یا من ساعت کاریمو دارم اشتباه میکنم ...

No comments: