Friday, May 1, 2009

یازدهم اردیهشت

دیروز با بچه های کلوب قرار نهار داشتیم ... مثل دفعه های پیش خوش گذشت ... بعد از نهار یه سری رفتیم پارک و چون بارون گرفت رفتیم سفره خونه و بچه ها قلیون و چاییشون رو کشیدن و خوردن و بعدش امیررضا شیرینی فارغ تحصیلی قرار بود آیس پک مهمون کنه رفتیم تجریش ... تو راه خیابون ولیعصر واسه خودش دریاچه ای شده بود با یه نمه بارون ...
ساعت شش گذشته بود که از بچه ها جدا شدم و اومدم خونه ...
اوضاع فعلن امن و امان تر شده ... ولی اوضاع کاری داره بد میشه ... قرار داد یکساله تمدید شد ولی چهارشنبه طی جلسه ای اسمم رفته تو شیفت بزرگترین پروژه ی شرکت و شبا تا ساعت 10 و پنجشنبه ها و جمعه ها هم شیفت... یعنی بیچاره گی ... بد از جلسه مدیر محترم غیبشون زده بود چون میخواستم برم شکایت ... شنبه ...
داداشی میگه قبول نکن و اگه گفتن مجبوری، استفاء بده بیا بیرون اینجوری می بری و تازه بابت این همه کار تو اضافه کاری نمیگیری چون قراردادت ساعتیه ... حالام کلی نگرانم که فردا جناب مدیر چی میزاره تو کاسم