Sunday, March 30, 2008

از صبح نمیدونم چرا اینقدر خسته بودم ... ولی روز بدی نبود ... همش داشتم مطلب های وی ام ور رو که دیروز استاد گفته بود میخوندم ... زبان اصلی خوندن هم سخته هان
ولی روز نسبتا کاری ای داشتیم ... همه ی بچه ها ...
الان دیگه دارم میرم ... یه سر اول میرم پیش زهرا بعد هم میرم خونه ...

No comments: