Friday, March 28, 2008

صبح عمه معصوم تلفن کرد ... بنده خدا حالش اصلا خوب نبود صداش در نمی اومد ... گفت از شبی که از خونه ما رفتن افتاده ... هی گفتم عمه منو بوس نکن هان .... عذابم رفت در وجدان بدجوری سرماش دادم
بالاخره پریسا رو پیدا کردم ... حالش خوب بود خیالم راحت شد.
اصلا امروز فعال نبودم ... نمیدونم چرا اینقدر نگران شنبه ام و کاری که استاد قراره بده به دستم ...

No comments: