Tuesday, March 4, 2008

بعد از کلاس تنظیم با الهام وعاطفه رفتیم پیش مدیر گروه و من جریان کلاس یکشنبه استاد نوری و خط گرفتن هاش از علیرضا.الف رو گفتم و خواستم کلاسم عوض بشه... فرمودند پیگیری میکنم...
سر ظهر تو حیاط با بچه ها داشتیم نهار میخوردیم که مدیر گروه اومد و گفت بیا رودررو صحبت کنیم ( با علیرضا) هیچی با عاطفه رفتیم و دیدم تو اتاق اساتید استاد کرمی و دو تا استاد دیگه هم هستند... مجبور شدم جلوی اونا بگم مشکلات استاد و اینکه اگه علیرضا بهش بگه نمره بده نمره میده و اگه از کسی خوشش نیاد باید فاتحه قبولی رو بخونه ... علیرضا هم که زیر بار نرفت و گفت من تو کلاس تنها فردی هستم که درس میخونم و استاد واسه همین به من علاقه داره و اونو هانی صدا میکنه و غیره ( خدایی اینجا استاد خوب اومد و گفت من دیگه بعد از این همه سال دانشجو رو نشناسم به درد نمیخورم بعد بهم اشاره کرد و گفت این همیشه از شاگردای خوب من بوده!) ... علیرضا خیلی بد با استاد صحبت کرد و اونم گفت فقط کافیه احساس کنم که سر کلاسا خط میدی یا کاری میکنی... جلوی چند تا استاد اینجوری آبرو ریزی خیلی وحشتناک بود...
علیرضا رو که کارد بهش میزدی خونش در نمی اومد... هیچی ... من موندم و حوضم...
عصری که سر کلاس استاد کرمی بودم آخر کلاس فهمیدیم استاد نوری اومده و دنبال علیرضا میگرده... به به
رفتم پیش استاد کرمی و گفتم استاد چیکار کنم با استاد نوری صحبت میکنید یا برم حذف کنم... گفت نوری دوست بسیار صمیمیه منه ( به این دیگه میگن غوز بالا غوز!) و من معرفیش کردم به این مرکز و امروز با اون اتفاقای اتاق اساتید الان حتما به گوشش رسیده و حسابی از دستت شاکیه و اینکه نمی بایست یه همچین اتفاقی بیفته و ... منم گفتم ایشون حق ضایع کردن حق من رو ندارن من هیچ بی احترامی ای به ایشون نکردم ... خلاصه اینکه الان سرم داره میترکه ... نمیدونم سر سه واحد درس به این مهمی چی میخواد بیاد.

No comments: