Thursday, March 27, 2008

وای خدا جونم ممنون هزار بار
آقای استاد جونم خیلی دوست دارم
من خیلی خوشحالم .... امروز استاد سجادی برگشت ... کلی برام کار جور کرد .... بعد از اینکه پسورد ادمین نجوس رو برای چک کردن به منم دادن امروز یه اتفاق فوق العاده دیگه ای هم افتاد ... استاد جونم میخواد سرور پلسک رو از سارا بگیره و تحویل من بده ... امروز شروع کردیم و تا من راه بیافتم سارا همراهمه .... اینم کنار ... (وای خدا جونم امروز کلن برام فوق العاده بود ) پروژه ی لینوکسی که پریسا روش کار میکرد از شنبه من باید روش کار کنم .... هورااااااااااااااااااااا
مرسی استاد جونم
تازه اول راهه دو ساعته دارم میگردم یه مطلب درست و حسابی درباره وی ام ور پیدا کنم تا شنبه خیلی دست خالی نباشم ... خیلی کمه ... راهنمای نصب تصویری که اصلا پیدا نکردم ... درست میشه استاد خودش کمکم میکنه
هانیه هم رفت شمال .... قرار بود به دلیل تنها موندن من و هانی فردا با هم بریم بیرون و حال زهرا اینا رو که رفتن سفر بگیریم ... که هانیه هم چند ساعت پیش رفت ... امید که بهش خوش بگذره
آهان اینو یادم رفت بگم ... عصری با بچه ها تو اتاق نشسته بودیم یهو یه کبوتر از بالای سرمون رد شد رفت تو پذیرایی ... من که خواب آلو خواب آلو اومدم و در اتاق رو بستم و خوابیدم وقتی بیدار شدم فهمیدم رفته بیرون حالا چه جوری رفته رو نمیدونم ولی میدونم که از پنجره اتاق ما اومده بوده عید دیدنیمون!
چند روزه خونه پریسا اینا زنگ میزنم کسی گوشی رو برنمیداره ... شاید اینا هم رفتن سفر

No comments: