Friday, September 18, 2009

بیست و هفتم شهریور

دلم آشوبه ... نگرانم ... نگرانه همه ی سبزهایی که الان تو خیابونای تهران انگشتشونو به نشانه ی پیروزی بالا آوردن ... روسری و شال سبز به تن دارن ... شعار میدن ... حقشونو میخوان ... 

و من در خانه ... چند تا وبلاگی که داره از احوالات شهر مینویسه و معتبره رو چک میکنم و اشک میریزم . همینطور نگرانم

بشنو از نی شهرام ناظری گوش میدم ... فکر میکنم که آیا درگیری میشه یا نه ... الان خوندم که تو ولیعصر به سمت روزه دارا گازاشک آور زدن ... بازم میترسم ... چند نفرو میخوان بگیرن ... خدایا کسی کشته نشه ... 

هیچ کس نت نیست ... مسنجر خالی ... همه رفتن و من نگران برای همه ... برادر قالم گذاشت ... قرار بود منم ببره با خودش ... 

سخنرانیه دروغ گوی متقلب شروع شده ... حرص میخورم ... نگرانم نگران

صدای اسپیکرها رو بلند تر میکنم تا زر زدن های این مردک به گوشم نرسه ... 

خیلی وقته کسی به روز نکرده ببینم چی به چیه ... نکنه تلفنا و پیامکا قطع شده باشه ... هفت تیر شلوغه ...  نگرانم نگران

No comments: