امروز 5شنبه است ... بعد از یه هفته کار و یه 4شنبه ی وحشتناک شلوغ و اعصاب خورد کن ... فقط خوابیدم ... دیروز ساعت 7 گذشته بود که رسیدم خونه و تخته گاز از ساعت 8 تا امروز صبح خوابیدم ... تازه تا حدود ظهر همچنان خواب بودم ... انگار که تمام شده باشم ... هر چی میخورم و میخوابم احیا نمیشم...
میدونم هفته ی دیگه از نظر کاری دیوانه کننده است ... قراره یه سرور مشتری رو منتقل کنیم و مدیر قول داده یا پولشو میگیریم نمیدونم ولی کارای اپراتورشونم من باید انجام بدم.
خوبه که دو روز باید برم تبیان و اونجا بیکاریه :دی
فردا باید بریم خونه عمه ... از الان حوصله ندارم ...
دلم پیاده روی میخواد ... دلم پارک میخواد ... دلم استقلالمو میخواد ...
No comments:
Post a Comment