دارم با شهریار میچتم ... کلی کیفوره ... تبریزو دوست داره
یه نموره دردم زیاد شده ... اما میخوام که نخوابم ... میخوام باهاش مبارزه کنم تا بندازتم ... من هیچوقت مقابل درد پیروزی نداشتم :دی
به احتمال قوی آقاجان فردا باید آنژیو بکنه ... یه ذره ترسیده ....
گشنمه .... این مهم ترین احساس این روزامه
No comments:
Post a Comment