تو خونه نشستم پامو انداختم رو پام ... میارن میریزن تو حلقم ... واسه راه رفتن دورمو میگیرن ... صدامم در نمیاد
نمیتونه که در بیاد
درد دارم ... یه جورایی احساس میکنم از گردن به بالا فلجم ... خود کرده را تدبیر نیست
پف کردگی روزای اول صورتم خوابیده ... امروز گود رفتگی دور چشمام نمایان شده ... کبودیه روی گردن ... غنچه شدن لبام ... به به چه زبیا شدم :دی
No comments:
Post a Comment