Thursday, March 5, 2009

مرگ

بعد از آزمایش دادن و ویزیت شدن توسط دکتر پوست به سرعت برق و باد خودمو رسوندم شرکت … خانم ل کیک خوشمزه ای خریده بود که بعد از خون دادن حسابی چسبید اما از گلوم پایین نرفته خانم س خبر داد که یکی از آقایان جوان همکار که برای جراحی تومار (طومار؟) رفته بود بیمارستان و چند روز پیش خبر موفقیت جراحیش رو شنیده بودیم به علت سرماخوردگی در آی سی یو فوت کردن … کیک تو گلوم گیر کرد مخصوصن وقتی فهمیدم که خانواده اش در چه وضعیتی هم به سر میبرن … با یه دنیا بدهی … برادر فلج … فرزندان کوچک … خدایش به یاری بشتابد
همه ی اینا بود … به خاطر بوی بد فضا … آقای همکار اود (عود؟) روشن کرده و من بسی سر درد گرفتم از این بوی خوش …
_________________________
این نوشته مال دیروزه ... تو یه تایم خالی از شرکت نوشتم .... چون شبا که میام خونه تا مینویسم داداشی هم میرسه خونه و من از آپ کردن جا میمونم می نویسم و میارم خونه می آپم

No comments: