Wednesday, March 25, 2009

پنجم فروردین

امروز شانس زد و مدیر محترم بنده یادشون رفته بود که روز آخر سال چه تب و تابی برای انجام دادن کارها داشتن و خیلی شیک ساعت یازده گوشیشون آنتن داد و با اعتماد به نفس گفتن هنوز به نتیجه نرسیدن که کار رو ما انجام بدیم. عجب... این شد که در منزل جوابگوی مشکلات احتمالی شدیم ... خیلی نبود دو سه بار بیشتر تماس نگرفتن که اونم خیلی مهم نبود باشه تا شنبه که برم ببینم چه خبره ...
ساعت دو گذشته بود که با داداشی رفتیم خونه عمه اینا و تا همین الان اونجا بودیم. نمی تونم بگم خوش گذشت ... چون اصلن روزگارم خوش نیست...
من دلم خانواده می خواد

No comments: