Tuesday, October 28, 2008

دیروز و امروز پر بودم از استرس مشکل سارا ... اینکه سارا فرصت مادر شدن رو برای همیشه از دست بده وحشتناک بود ... دیروز خودشم داشت داغون میشد و با اشک های سارا من داغون میشدم ... تا ساعت 11 امروز نگرانی وحشتناکی داشتم و ناتوان از شماره گیری و پرسیدن جواب آزمایش ... اما لنا این شجاعت رو داشت و خیالمون راحت شد که حداقل حالا 90 درصد اوضاع رو به راهه ...
و امید که این درصد به 100 برسه
جمعه، هفدهم آبان تولد پریسا و امیر ... دیروز زنگ زدن دعوت کردن پارک چیتگر ... موندم چه جوری اجازه از بابا جونم بگیرم ... مطمئنم که نمیزاره و مطمئنم که میخوام برم ... احتمالا میگم میرم کلاسی جایی و میرم ...
و چقدر از بابت این موضوع قراره داغون شم که چرا بابا ما رو به این کار وا میداره ...

No comments: