Tuesday, February 26, 2008

ساعت نه و نیم گذشته بود که از کلاس تنظیم رفتم شرکت... با دندون درد فراوون ... فکر میکنم سیم ها دارن کارشون رو درست انجام میدن و دندوانام دارن صاف میشن... ولی فکم هم امروز گرفته بود .... اشتباه کردم دیروز قرمه سبزی خوردم... در عوضش امروز مجبور شدم شیر و بیسکوییت بخورم....
امروز استاد سجادی که قول دادم دیگه سر کار بهش نگم استاد یه کنسول برام تو شبکه تعریف کرد که با لینوکس غریبه نشم... باید یه سری فایل هام رو ببرم اونجا که یادم نره....
اوه اوه .... عکس هم اسکن نکردم باید بدم محمدرضا فردا بره اسکن کنه و بیاد ثبت نامم رو انجام بده....
دیشب آخر وقت پریسا زنگ زد و گفت فردا نمیاد دانشگاه... حالش خوب نبود جویا شدم که چی شده گفت ثمینا بهترین دوستش فوت کرده... ناراحتی قلبی داشته یهو اکسیژن به مغزش نرسیده و امروز دقیقا روز تولدش تشییع جنازه اشه.... نمیدونستم چی باید به پریسا بگم.... فقط گفتم کنار نیا پریسا بپذیر.... الان برم یه زنگ بهش بزنم ببینم حالش چطوره...

No comments: