Wednesday, February 18, 2009

اگه خدا بخواد دیگه داره تموم میشه ... چقدر پروژه دادن سخته ... چند وقته خیلی بیشتر و بیشتر دلم برای وبلاگ خوندن تنگ میشه ... و خیلی بیشتر کمتر وقت می کنم ... شایدم تنبلی ...
دوباره دارم میرم تو لاک خودم ... نصف زندگی من صرف رها شدن و کنده شدن از این لاک گذشته و خواهد گذشت.
همش دلم میخواد زودتر چهارشنبه ی دیگه بیاد برم پیش مشاورم ... اونجا فقط و فقط با حرف زدن برای یک موجود زنده ای که هیچ دخل و تصرفی تو زندگیت نداره خیلی آروم میشی... اینکه میتونی حرفایی رو بزنی که بعدش تو روزمرگی هات و برخوردات با آدمایی که مجبوری تحملشون کنی تاثیر نداره خیلی شیرینه ...

No comments: