Wednesday, July 2, 2008

اوه ... این چک لیست هر شب هم شده دردسری هان .... سه ساعته گیرشم ... بالاخره هم اوکی نشده فرستادم. این چند روز کلن خیلی درگیر کار بودم از صبح دقیقا همش کار میکردیم ... لنا چند روز پیش بهم گفت رفته با آقای سجادی در رابطه با قرارداد من صحبت کرده و ایشون هم گفتن منتظر مدرکشیم ... از وقتی اینو شنیدم کلی دپسرده شدم آخه میشه نزدیک به شش ماه دیگه شایدم بیشتر ... یعنی حدود یک سال من کارآموز خواهم بود...
دو روز گذشته مهمون داشتیم ... دایی اینا از اراک اومده بودن ... مهدیار و شهریار نصبتن بزرگ شده بودن و خیلی باهاشون مثل دفه های گذشته مشکل نداشتم البته شایدم دلیلش نبودن من تو خونه بود!!!
خیلی نگران محمدرضام ... شبا اینقدر خسته میام خونه که وقت حرف زدن با هم رو نداریم اصلا نمیدونم داره چیکار میکنه .... ولی مطمئنا داره یه کارایی میکنه ....
خیلی خسته ام و مامان اینا هم میخوان تلفن کنن .... اوه یه زنگم باید به زهرا بزنم امروز انتخاب واحد داشته ببینم چی برداشته و چی کار کرده.

No comments: