Friday, July 18, 2008

داداشم رفت سفر ... منم پرروووو با اینکه دلم برای حرف زدن باهاش یه ذره شده هان ولی بی محلی طی میکنم ... چون سرم داد زد .... چون یه ذره بد اخلاق شده ...
دیروز دانشگاه زود تمام شد یعنی استاد فرمانبر کار داشت و زود رفت و منم رفتم پیش هانی و یه سه ، چهار ساعتی پیشش بودم ... زهرا هم مثل اینکه بابابزرگش خوب شده و دیروز از گنبد رفتن دامغان و امروز شاید برگردن....
قعلا نهار اماده است برم که گشنمه ....

No comments: