Wednesday, July 16, 2008

اوه ... بالاخره تونستم این سایت رو بالا بیارم ... یه هفته است هر کاری میکنم نمیتونم بنویسم .... نمیدونم مشکل از خط هامون بود یا اینترنتم!
واییییییییییییییییییییییییییییی من کلی خوشحالم ... هقته پیش آقای خمسه (مدیر نسبتا کلی ترمون) صدام کرد دفترش و گفت اگه راضی هستی استخدامت کنیم و چون هنوز دانشجویی ساعتی باهات قرارداد میبندیم و اینکه وقتی قرار داد بستی هر جا ماموریت فرستادیمت باید بری و از این حرفاااا .... نمیدونم رفتن سحر باعث این شد که مدیران به فکر بیافتن که بعد از پنج ماه بالاخره با من قرار داد ببندن یا اینکه خودم به آقای ناصری(مدیر بخشمون) گفتم که برم بنیاد شاید اونا باهام قرار داد بستن!
خلاصه فرداش رفتم کارگزینی و فرم رو هم پر کردم و قراره از اول مرداد قراردادی بشم ( این بهتریم مرداد زندگیم خواهد بود). هنوز به مامان اینا نگفتم فقط محمدرضا میدونه ... تا از پیش خمسه اومدم بهش خبر دادم و داداشم کلی خوشحال شد ... دوستامم همه میدونن ... تو شرکت همه خیلی خوشحال شدن ... من هنوز و همیشه ممنون استادم هستم.
از یکشنبه کلاسای تابستونی شروع شد ... برای سه تا درس و نه واحد باید چهارروز برم دانشگاه ... خوبیش به اینه که این ترم هم با امیر و پریسا و هم با شقایق و احسان یه گروهیم ... من همه اینا رو خیلی میدوستم....
دیروز جشن بود دانشگاه و احسان با دوستاش به نیمچه کنسرت سنتی برامون اجرا کرد و من بسی بسیار حال کردم... بر عکس همینوجوری که خیلی باهم شوخی داریم ولی خیلی پسر فوق العاده ایه و با شقایق بودن فوق العاده ترش کرده.
امروز مهمون داشتیم ... عمه معصوم اینا و احمد اینا با عمه مرضی اینا نهار اینجا بودن .... الان رفتن ... کلی خوش گذشت ....
برم بشینم بقیه کتاب لینوکس رو بخونم و شنبه برم پیش استاد سجادی بگم برای کلاس آماده ام .

No comments: