Sunday, April 20, 2008

امروزم یه روز خوبه دیگه ... صبح شاد و خندون رفتم دانشگاه و بعد از کلاس هم با سعید و زهرا تا ونک اومدم و از اونجا هم به طرف شرکت ...
امروز روز امن و امان و خوبی بود ... چک لیستم هم فرستادم و منتظرم سارا از نماز برگرده که برم پیش زهرا سی دی رشنال رو بهش بدم و برم خونه ... الان زنگ زدم زدم به زی زی ... خونه ی خاله اش بود .. پس پیش اونم نمیرم... مستقیم خونه ... البته اگه الان یه مشکلی پیش نیاد که بخوان بمونم... دیشب تو اتاق مریم درم بسته بود و داش تلفنی صحبت میکرد جالبش اینه که منم نفهمیدم که اون طرف یه پسره ... خدا خدا کردم کس دیگه ای نره تو اتاق چون پسره یک دادی میزد صدای گوشی مریم هم زیاد بود و کل اتاق صداش پیچیده بود... اوه اوه اینو بگم ... مهدخت دیروز عصر رفته بود خونه عمه برای روضه و شب هم رفت خونه مهدی اینا و قرار شد امروز نهار بره خونه عمه دوباره و امروز عصری برگرده ... اینم عجیب بود.
خوب سارا هم اومدم من دیگه برم

No comments: