Thursday, November 20, 2008

دوباره ماموریت بنیاد دارم ... سه شنبه و چهارشنبه بنیاد بودم و تا آخر آذر هفته ای دو بار یا بیشتر باید برم اونجا ... کارش مسخره است ...
دیشب دوباره دندونپزشکی بودم و الان از درد فک دارم میمیرم ... دکترم میگفت میشه 10 روز بعد از جراحی بری سر کار فقط باید با دهن بسته حرف بزنی ... کلی خندیدیم و قرار شد من از الان تمرین کنم با دهن بسته حرف بزنم :)
اما خوشحالم که چند وقتی شرکت نمیرم ... لنا خیلی رفته بود تو نخ دپسردگی من ... نیروی عجیبی داره که آدم راحت میتونه بهش اعتماد کنه ...
چند روز پیش هومن بهم زنگ زد و طی یه خواهش عجیب ازم خواست از 5 تا درس ترم چهار براش درسی 5 سوال با جواب در بیارم ... فرداش که رفتم و برگه ها رو بهش بدم دیدم میخواد با اینا برگه سازی کنه و نمره بگیره ... کلی با هم حرف زدیم ... درد و دل کرد ... به خاطر سربازی تا حالا پول فوق لیسانسم برای این فوق دیپلمش خرج کرده ...
شدیدا امیدوارم کارش درست بشه ... هر جور که میشه ... پسر خیلی خوبیه ... خیلی

No comments: