Thursday, September 11, 2008

اوه .... معرفت بازی من دوباره گل کرد .... پریشب شیرین (از بچه های دوران دبیرستان) زنگ زد و گفت دارم پروژه تحویل میدم و چند صفحه تایپش مونده بیرون خیلی گرون میگیرن گفتم چند صفحه است گفت 15 صفحه گفتم بردار بیار من برات میزنم 15 صفحه که چیزی نیست ...
دیروز وقتی از سر کار برمیگشتم با هم قرار گذاشتیم و حدود 25 صفحه ای داد دستم .... ناراحت نیستم که چرا قبول کردم این کار رو دو روز مونده به امتحانایی که هنوز هیچی نخوندم انجام بدم یه ذره ناراحت شدم از اینکه 15 صفحه بود نه 25 صفحه ... اما اینم مهم نیست چون من یه داداشی خوب و مهربون دارم که چند صفحه ای کمکم تایپ میکنه ....
هفته دیگه شنبه و دو شنبه و چهارشنبه امتحان دارم و هیچی نخوندم .... دیروز مرخصی گرفتم برای این چند روز.... الان با شقایق حرف میزدم هر سه تا درس رو یه دور خونده بود ... منم میرسم بخونم کلی وقت دارم ...
محمدرضا تو مسابقه وبلاگ نویسی شرکت کرده ولی حیف من با این وبلاگ نمیتونم بهش رای بدم ... اینجا مال ماله خودمه ....

No comments: