Monday, April 20, 2009

سی و یکم فروردین

این روزا پست شدم در حد المپیک ... شنبه از مدیریت فرمان رسید که روزای دوشنبه باید جاتو با خانم ح تو بنیاد عوض کنی بعد شنبه آخر وقت اون اومد و من به خاطر محدودیت پسوردی فقط یه ذره مشکلات ایمیل رو براش توضیح دادم تا مشتری ها رو بتونه رد کنه ... اما دیروز که من رفتم تا کار یه روز دو شنبه رو تحویل بگیرم دیدم 10 صفحه جور کرده و کار از شنبه تا چهارشنبه رو صورتجلسه نوشته ... میگم اینارو واسه چی نوشتی میگه خوب من نرسیدم انجام بدم میزارم تو دوشنبه انجام بده ... منم با پررویی گفتم من فقط وظیفه دارم کارای معمول دوشنبه رو انجام بدم هر چیشم موند خودت سه شنبه انجام بده ... هیچی با بداخلاقی صورتجلسه رو تغییر دادم به 10 مورد و گفتم من اینا رو تحویل گرفتم
هیچی امروزم با بداخلاقی تمام رفتم اونجا و با اینکه خوش گذشت اما حرصم دراومد وقتی فهمیدم این درخواست از طرف همین خانم ح بوده و تازه گفته من میخوام سه روز در هفته بیام شرکت که فعلن جناب مدیر راضی نشدن ... الانم بنده خدا زنگ زده ازم سوال بپرسه منم زیر دست آرایشگرعین جن جوابشو میدادم ... ای وای چرا دارم نامرد میشم ... آخه خوب تقصیره خودشه ... من باید کارای دوشنبه ام بمونه سه شنبه انجام بدم که چی این خانم از دخمه ی بنیاد خسته شدن ( آخه بنیاد یه سایته که نه نوری نه هوایی هیچی نداره ... زیر دوربین باید بشینی فقط به مونیتورت زل بزنی) حق داره ولی منم گناه دارم...
امروز با آقای آ دوست داداشی حرف زدم ... قرار شد مخامونو بریزیم رو هم واسه تولد داداش جونم نقشه بکشیم

No comments: